فرهنگسرای آریو مصلی نژاد

سال کلاغی (هما رضوی زاده)

شنبه, ۲۷ دی ۱۳۹۳، ۰۶:۴۳ ب.ظ

کمتر کسی حواسش بود به دسته کلاغ هایی که هر روز عصر توی پارک محلی قدم می زدند و بدنبال زیرخاکی لابلای چمن ها پال پال می کردند.

. فقط اگر گربه ای جرات می کرد به سمت جوجه کلاغی خیز بردارد، به یکباره همه شان از جا می پریدند و تنها انفجار ناگهانی قار قار بود که نگاه آدم ها را بدنبالشان می کشاند.

آن روز هم مثل همه غروب های فصل بهار، حجم درخشانی از نارنجی آسمانی در سبزی ملایم چمن های تازه فرو می رفت که مرد به آرامی از وسط پرچین های کنار پیاده رو وارد پارک شد و روی اولین نیمکت چوبی نشست. زن هم که موقع راه رفتن روی یک پا لنگر می انداخت، در حالیکه دستش را به کمرش گرفته بود، به دنبالش آمد و روی همان نیمکت نشست. مرد عصایش را گذاشت زیر چانه اش و به آدم هایی که دور پارک می دویدند با حسرت نگاهی انداخت و گفت: " هی...هی... جوونی، جوونی... " و بعد یک تکه از نانی که هنوز گرم بود، توی دستش خرد کرد و ریخت جلوی کلاغ هایی که توی باغچه راه می رفتند. کلاغ ها اول چند قدمی پریدند عقب اما بعد با احتیاط آمدند جلو و دور خرده های نان جمع شدند. 

-" اصلا حواستان نیست که اوضاع چقدر خطرناک است. دلتان خوش است که از توی نیم خورده های آدم ها چیزی نصیبتان بشود یا نشود که البته می شود. حالا بدرد بخور باشد یا نباشد. از آدم ها هم که دیگر نمی ترسید. غافل از اینکه توی این پارک های محلی گربه ها زیاد شده اند. انگار داریم بی خیال می شویم که هر روز چند تا از جوجه هایمان غذای آنها بشوند. اگر دیر بجنبیم هر کداممان می شویم مسئول انقراض گونه هفده میلیون ساله مان. همین امشب می رویم به پارک جنگلی جنوب غربی شهر و لانه های امسال را آنجا می سازیم."

-" خودت می دانی لانه خارج از شهر برای ما دردسر دارد چطور هر روز این همه راه برای اموراتمان به شهر بیاییم. این گردن و بال ها دیگر برای این همه پرواز نمی کشد. می بینی که  سن و سالی ازما گذشته."

-" اینکه مهره های گردنتان آرتروز شده از این است که برای چهار تا کرم و کخ اضافی دائم دارید به زمین نوک می زنید بی آنکه توجهی به اضافه وزنتان داشته باشید. از ته مانده پیتزا و پوست مرغ و تفاله آب هویج هم که نمی گذرید. عزیزانم، درد بال بخاطر تجمع همین چربیهای اضافه در قاعده شاهپرهاست. از هیکل تان معلوم است دیگر. بعضی هایتان را می بینم که از گربه ها هم گنده تر شده اید. در حالی که سنگواره های اجدادی مان نشان می دهد خوش استیل تر از این ها بوده ایم. آخر اینها درد و مرض های عادت به زندگی در دود و بوق است. باید برویم آن دورترها. باید زیاد پرواز کنید. به سن و سال هم ربطی ندارد. و البته در مورد سن و سالتان باید عرض کنم اخیرا مطالعات کلاغ شناسی باستان دریافته هر پنج باری که زمین به دور خورشید می چرخیده، به سن کلاغ ها فقط یک سال اضافه می شده. شما عزیزم که خیال می کنی پیر شدی و به حساب آدم ها پنجاه و پنج سال داری، در واقع یازده ساله هستی. یعنی جوان . خیلی جوان. یعنی بپر به هر جای آسمان که دوست داری. این طرف که نارنجی است یا آن طرف که آبی است."

مرد به زن که تا آن موقع چشم از کلاغ ها برنداشته بود، لبخندی زد و بعد همانطورکه روی نیمکت نشسته بود خم شد و با نوک عصا روی شن های زیر پایش کشید: 14= 5 ÷ 70 و کمی آن طرف تر جلوی پای زن نوشت: 13= 5 ÷ 65 !

با خیز دو تا گربه وسط چمن ها ، آسمان نارنجی پارک پر از نقطه های سیاه شد. هنوز سیاهی ها به پشت بام خانه های دور و بر نرسیده بود که مرد دو ضلع پارک را دویده بود و زن هم دست به کمر، غرغر کنان به دنبالش می دوید. آن طرف روی نیمکت چوبی، کلاغ چاقی به نیمه نان رها شده ای نوک می زد.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۱۰/۲۷
اسماعیل زاده

نظرات  (۱)

خیلی قشنگ بود یک نگاه زیبا به یک مقوله روزمره موفق باشید و بیشتر از نوشته هاتون ببینیم
پاسخ:
با سلام
ممنون از نظرتون
کلاسهای استاد ترابیان به صورت ترمی و هر ترم 10 جلسه و معمولا در طول سال 3 یا 4 ترم برگزار میشود.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی