فرهنگسرای آریو مصلی نژاد

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فرهنگسرا» ثبت شده است

باید خودم را به درمانگاه سر کوچه برسانم پای چپم تیر میکشد شاید شکسته شاید که نه حتما ، اگر داخل درمانگاه شوم دیگر نمیتوانند پیدایم کنند ، چه کیف سنگینی ، مگر تراول هم اینقدر سنگین میشود . نکند کیف پول عوض شده . کاش طلا داخلش بود ، باید حواسم جمع باشد .نکند درمانگاه لو رفته باشد چه اسلحه اهنی کوچکی با یه اسلحه اسباب بازی شبیه همین با مینا بازی میکردم که تو بازی جر زد و من با سنگ سرش و شکستم شایدم به خاطر حسودیم بود ، شاید که نه حتما . تا امبولانس رسید سرش توی دستای خودم بود یعنی امبولانس واسه مامور بانک به موقع میرسه ،تیر که خورده بود التماسم میکرد و دستمو میکشید ، مینا رو وقتی برای شیمی درمانی میبردن تو چشام زل زده بود ، یه جورایی ازم خواهش میکرد ، ولی من که کاری نمیتونستم بکنم پام بی حس شده یعنی تا  درمانگاه باید روی زمین بکشمش ، اگه عصبش قطع شده باشه، نکنه پام رو قطع کنن ، با اون باتومی که مامور بانک به پام کوبید ، عجب مامور سمج و نفهمی ، هم خودشو به کشتن داد هم من رو توی دردسر انداخت ، دیگه دارم میرسم ، اوه اوه چه بوی الکلی میاد ، چه انژوکت بزرگی به دستای مینا زده بودن صورتی و بزرگ ، یعنی روزی چند تا امپول بهش میزدن ، چند تا نه خیلی بیشتر . اولین نسخشو که بردم داروخونه فقط تونستم چند تا قرص مسکنش رو بگیرم ، یعنی این قرصها کافی نیست ، که این همه امپول ارابخش بهش میزنن ، فکر کنم پامو قطع کنن اول بهش امپول بیحسی میزنن و بعد ...
نصف کبد مینا هم باید بریده بشه ، اخه بدون کبد زیاد زنده نمیمونه ، اگه این پولو به موقع برسونم درمانگاه ، فردا میتونم توی بیمارستان واسش پیوند کبد جور کنم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۴ ، ۱۷:۲۶
اسماعیل زاده

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۴ ، ۱۸:۵۶
اسماعیل زاده